متن سخنرانی سوم
آسایش
عمومیترین خواستهی انسانها چیست؟
منتهای آرزوها و آمال اکثر بشریت، زندگی بیدغدغه است؛
آرامش، آسایش که به سانِ اکسیری دست نیافتنی شده است.
آمار جنگ و خشونت، فقر ِمادی و فرهنگی، طلاق و گسست و…
روز به روز افزون میشود
و ما انسانها، باز هم آرامش ِروحِ سیریناپذیر خود را، در این اقلیم خاکی میطلبیم:
خانهی بزرگتر، اسبابِ زندگی مجللتر، وسایل رفاهی بیشتر،
سلاح بیشتر، تجهیزات ِنظامی ِافزونتر.
در پوششی از ماشین آلات، خود را مخفی کردهایم
تا شاید کارها آسانتر شود؛
اما «خودِ» ما آسودهخاطر نمیشویم.
شاید ما امروز راه را گم کردهایم
و چنان شیفتهی دنیای پرزرق و برق شدهایم
که خدا را فراموش کردهایم.
بیایید آرامش را در کلام خدا بجوییم.
خداوند آسایش را در آن نمیبیندکه ما دیدهایم؛ زیرا
﴿ هر کس از یاد من روی بگرداند، زندگانی سخت و پر مشقتی خواهد داشت. ﴾[1]
﴿ آگاه باشید! به ذکرِالله دلها آرامش مییابد. ﴾[2]
این نوای قرآن است که در بهترین لحظات به گوش میرسد و بر طرف کنندهی مشکلات است.
آرامش و آسایشی که روز و شب به دنبال آن هستیم،تنها یک کلید دارد:
« ذکرُ الله.»
آیا در قلبِ من جایی دارد؟
زرها و زیورها، سرابهای زیبای دنیا،
عالمی پر از عیش و دنیایی با تمامی امکانات و خواستهها؛ دروازهی قلبم را که باز میکنم فقط اینها را میبینم و یک آرزوی همیشگی[3]: خدایا! چه میشود که بیشتر داشته باشم؟
آرامش من همینهاست؛ آسایشی که خواب را از چشمهایم ربوده؛
آسودگی به قیمت ناآسودگی؛ بساطی که بساطی نیست؛ دنیای من همه این است.
برای پیداکردن آسایش، دست به هر کاری میزنم و هر مطلوبی را طلب میکنم؛
اما بهراستی خدایا! یاد تو در قلبم جایی دارد؟
تازه میفهمم که ذکر تو چه آثاری دارد و چه آسایشی را برایم به ارمغان میآورد!
در روایات آمده است:
« ذکر الله در این آیه حضرت رسول اکرم و ائمّه علیهمالسلام هستند.»[4]
آری! بهواسطهی این انوار مقدّس است که دلها آرامش می یابد.
خداوندا! روزها و شبها دیگر از آرزوهای درازم ملول شده اند: آسایش بیشتر، رفاه مادی و… اما هیچگاه از تو نخواسته بودم که ذکرت را در قلبم جای دهی.
مثل دیگران در کوچه پس کوچههای دنیا گم شده بودم و آرامش و آسایش را در گل و لای مادیات میجُستم.
در قنوتهایم نخواسته بودم تا معرفت امام زمانم را جرعه جرعه چون عسل بر کامم بریزی[5] و در سجدههای شکرم یادم نبوده که به خاطر نعمتِ ولایتِ امیرمؤمنان علیهالسلام تو را شکر کنم[6]… .
خدایا! تا به امروز نمیدانستم که آرامش حقیقی، تنها در سایهی توجّه و تذکر به امام زمان علیهالسلام ممکن است؛
یادم نبود پدر مهربانی دارم که او بیش از مادر و پدرم به یاد من است؛
نمیدانستم که میتوانم برای این یگانه عزیز از خدا آرامش و آسایش طلب کنم؛
اما پروردگارا! گویا قلبم آرامتر شده؛ افکارم آسایش یافته!
و گویی هماینک به بهانهی همین کلمات و جملات آرام شدهام! آرامشی در سایهی یاد تو و یاد عزیزِ تو،
به امید آرامش جاودانه، در پرتو یاد تو و یاد حجّتِ تو…
ثبت دیدگاه